بایگانیِ دستهٔ ‘نقد’

مملکته داریم؟

منتشرشده: 2010.09.03 در مینی, نقد, اخبار وبلاگ

بعد میگیم چرا اینترنت ایــــــــــــــــنقدر محدوده. آخه وقتی تویه چت روم های ما ایــــــــــــــــنقدر وضع خرابه من چه گله و شکایتی می تونم داشته باشم آخه! تازه سعی کردم یه عکس تر تمیز بگیرم! (روی عکس کلیک کنید)

yahoo

پی نوشت: سلام! 😀 چهار تا کار من انجام دادم برای اینجا که فکر کنم خیلی مفید باشه. یک اینکه افزونه برای لود ajax صفحات نصب کردم که باعث میشه وقتتون الکی اینجا تلف نشه و صفحات همشون لود نشن. حالا موقع کامنت دادن می فهمید 😀 . دوم اینکه آقا ما این بقل انتخاب قالب گذاشتیم؛ دیگه این گوی، این میدان! هرکس متناسب با سرعت اینترنتش، علاقش و خلاصه هرچیزی یه قالب برای خودش انتخاب کنه، پدرام روزانه رو اونجوری ببینه گله و شکایتی هم نباشه که اینجا دیر بالا میاد و اینا. سوم اینکه یه افزونه دیگر نصبیدیم ما که هرکس با IE یا همون اینترنت اکسپلورر اومد اینجا با یه قالب سبک و باحال مواجه بشه که دیگه مشکل هنگ کردن وبلاگ و بهم ریختن اون (که وقتی با IE6 می اومدی بود) حل شه ان شاا… . البته اگر با IE6 (یعنی ورژن شش که بطور پیشفرض روی ویندوز عزیزمان، xp نصبه) بیایید اون بالای وبلاگ یک attention خوشگل هم میاد که لطفا این مرورگر خود را عوض کنید که خیلی باحاله. کار چهارم و آخر اینکه برادران و خواهران گرامی، ladies and gentelman! یه چهار ماهی فکر کنم میشه این فرم ارتباط با پدرام و ارسال پست میهمان خراب تشریف دارن و ما بی خبریم! بترکی وردپرس! خلاصه دوستان اگر چیزی فرستادن خبر داشته باشن به هیچ وجه من چیزی دریافت نکردم. به حول قوه الهی الان دیگه این فرم ها هم درست هستن و شما پس از ارسال هرچیزی یه ایمیل هم میگیرید که پیغامتون دریافت شد. لطفا موقع مراجعه رسید رو همراه داشته باشید! 😀 و خلاصه ما خیلی به فکرتونیم دیگه. مرسی که خسته نباشم! 😀

پی نوشت2: عجب پی نوشت بلندتر از پستی شد اوون بالایی! 😀

سلام. خوب تویه پست قبل که در مورد نظام آموزش بحث کردیم به جاهای خوبی رسیدیم. از همه دوستانی که تویه بحث شرکت کردن ممنونم. اول تویه چند جمله خلاصه بحث قبل رو می نویسم با چندتا نقل قول از کامنت های شما بعد میریم سراغ ادامه بحث. تویه پست قبل ما گفتیم که چرا دانش آموزها گاها نمیدونن هدفشون از تحصیل چیه، چه رشته ای رو دوست دارن و در آخر می خوان چیکار کنن به همین علت هم تویه دبیرستان تغییر رشته می دن یا کنکور خود به خود اونا رو به سمت دیگه ای میبره. گفتیم که یکی از علت های اصلی خود آموزش و پرورش ه که بچه ها رو درست هدایت نمی کنه و با راهنمایی ها و بعضا دادن اطلاعات کم و ناقص به بچه ها اونا رو منحرف می کنه. بعضی هم از دوستان نظرشون بطور خلاصه اینا بود:

آزاده: اگه همون موقع میدونستم که هنرستان یعنی این هیچ وقت نمی رفتم هنرستان و این همش از عدم اطلاع رسانی ناشی میشه.

پدرام: این ایراد به کل روند آموزشی و اقتصادی و فرهنگی ایران مربوط میشه شما به من جواب بده چگونه یک مهندس معماری در شرکت پتروشیمی استخدام میشه؟ برای چی؟

عالیه: شاید یه کم زوده که توی دبیرستان رشته ها از هم جدا بشن.

ماهان: سیستم آموزشی مبناش باید دانش آموز و دانشجو باشه ولی تنها چیزی که تو این سیستم اصلا اهمیت نداره خود دانش آموزه و دانشجوئه.

علیرضا: فقط تقصیرِ آموزش و پرورش نیست. تقصیر برداشتِ عمومیِ ملت هم هست از یه رشته‌یِ خاص. / مسئله‌یِ مهم و مشکلِ اساسی همین “حفظ کن، امتحان بده، فراموش کن” هست که اعصابِ آدم رو خورد می‌کنه. مشکل تعدادِ زیادِ درس‌ها هست که آدم رو عقب می‌ندازه.

و خوب نظرات مختلفه و من تقریبا با همه نظرات بالا موافقم. مخصوصا نظر علیرضا، بخش دومش که پایه نوشته امروزم هم همینه. قرار نیست که ما فقط در مورد نظام آموزش دبیرستان حرف بزنیم! 🙂 در کل از بحث قبل من اینطور نتیجه گرفتم که خود بچه ها یه مقدار زیادی باید مطالعه کنن در مورد چیزی که می خوان بشن، از افراد خانواده و معلماشون کمک بگیرن و بفهمن استعداد چی رو دارن و بدور از رؤیا پردازی به علاقه شون بپردازن. بعد هم به سراغ محصلین یا فارغ التحصیلان اون رشته برن و در مورد محتوای درسی، آینده شغلی و محیط کاری رشتشون پرس و جو کنن. فکر کنم با این اوصاف بشه تا حدود زیادی مشکلات رو برطرف کرد.

اما بحث این دفعه، پایه نظام آموزش و ارزش های آموزشی ه. یعنی چی؟ یعنی اینکه بقول علیرضا چرا پایه کار ما حفظ، تحویل و فراموشی ه مطالب درسیه؟ به واقع ما از بچه چی می خوایم؟ می خوایم که ببینیم کی حافظش بیشتره؟ کی مدت زمان بیشتری می تونه یه مطلب رو تویه ذهنش نگه داره؟ خوب این مهارت چقدر می تونه در زندگی آینده یک انسان، اونم تویه جامعه اجتماعی امروز، بهش کمک کنه؟ آیا شما می تونی بجای استفاده از مهارت های اجتماعیت، یه مشت رادیکال و جمع و تفریق تحویل جامعه بدی؟ نظام آموزش ما واقعا چقدر به «تربیت» بچه ها اهمیت میده؟ اصلا بجز مهارت «شخصی» معلمان چه فاکتور دیگه ای تویه شکل گیری شخصیت اجتماعی دانش آموز در مدرسه نقش داره؟! به صرف اینکه معلم یه فرد خوب بوده یا بد ما باید آینده یه انسان رو به چالش بکشیم یا باید یه حداقل هایی رو برای بچه ها داشته باشیم؟ من که الان مرور می کنم میبینم تویه مدرسه بجز «علم» به من چیز دیگه ای آموزش داده نشده! یه سؤال اساسی اینجا پیش میاد و اون اینه که ما بیشتر به انسان سالم (از لحاظ فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی) نیاز داریم یا دانشمند؟ پرورش بچه ها آیا با یه معاون پرورشی که بیشتر هم به مفاهیم دینی و غیرضروری می پردازه و به فکر در آووردن بچه ها به عضویت بسیج ه تکمیل میشه یا نیاز به یه نظام جامع تربیت و استعدادیابی تویه مدارس بشدت احساس میشه؟

چند وقت پیش یه پست در مورد اینکه «چرا ما حرفمان را نمی زنیم؟» نوشتم. این جزو مهارت های اجتماعی فرده که علاوه بر پدر و مادر، مدرسه هم در شکل گیریش نقش عمده ای داره؛ ولی میبینیم که حداقل مدرسه نقش خودش رو خیلی کمرنگ تویه این زمینه ایفا می کنه و بچه ها رو برای حضور تویه یه جامعه بزرگتر بدرستی آماده نمی کنه. اگر ما واقعا به دنبال ایجاد تحول در کشور هستیم و از جون و دل برای این کشور حاضریم هر کاری بکنیم، باید بدونیم و ایمان بیاریم که هیچ تحولی اتفاق نمی افته مگر این تحول رو از نسل های آینده شروع کنیم و بدونیم واقعا نحوه برخورد ما با همین بچه های کوچیک و طرز تربیتشون نقش بسزایی در آینده کشور و بطور غیرمستقیم روی خودمون داره.

شبکه چهار داشت دکتر افروز، یکی از روانشناس های معروف و با سواد دانشگاه تهران رو نشون می داد که گویا در صدد ارائه یه نظریه جدید در نظام آمورش و پرورش ما بود و داشت به همراه همکارانش جلوی دپارتمانی از خبرگان عرصه آموزش عالی و مدیران علمی آموزش و پرورش از نظریه اش دفاع می کرد (که یکیشون معاون پژوهشی دانشگاه مادرم بود). یه مثالی زد که جالب بود بنظرم. می گفت طرف اینجا دیپلم علوم انسانی میگیره میره خارج متخصص قلب میشه! استعدادشم داره، با نمرات عالی هم پاس می کنه و دکتر خوبی از آب در میاد! ولی…!

ولی چرا این فرد با این استعداد رفته انسانی؟ چرا این همه مهاجرت رشته ای داریم ما؟ چرا بچه های ریاضی میرن دکتر میشن، بچه های تجربی مهندش و انسانی ها هم هردو؟! این مثال ها رو به عینه می زنم ها. من خودم یه نمونش! من در رشته ریاضی تحصیل کردم، دیپلم و پیش دانشگاهی ام رو در یکی از مدارس خوب ایران در رشته ریاضی گرفتم. دانش آموز خوبی هم بودم و می تونستم (یا شایدم قسمت این باشه بازم مهندش شیم!) مهندس خوبی بشم. ولی تغییر جهت داده و کنکور تجربی دادم (هم سراسری هم آزاد پزشکی). چرا؟ در ادامه شاید به جواب برسیم.

کنکور آزاد غیر پزشکی رو داده بودم (همین پنجشنبه قبل) و داشتم با اتوبوس به همراه دیگر داوطلبا به سمت مرکز شهر می اومدم. من نشسته بودم و اتوبوس مملو از جمعیتی بود که درباره آزمون حرف می زدن. یهو گروهی از بچه ها توجهمو جلب کردن. اونا بچه هایی بودن که با من در آزمون های گزینه دو تجربی امتحان می دادن و من می دونستم رشته خودشون واقعا تجربی ه. اونا اومده بودن و آزمون غیرپزشکی شون رو ریاضی امتحان داده بودن. تویه پرانتز بگم که سؤالات درس ریاضی دانشگاه آزاد به علت بی سواد بودن طراح هاش بد طرح میشه و شما باید دقایق زیادی رو بیهوده به حل مسائل بپردازید و از این بابت خود بچه های ریاضی هم معمولا بیشتر از بیست، بیست و پنج نمی زنن. خوب این ها هم پیش خودشون گفتن ما اینقدر دیگه ریاضی بلدیم دیگه! چرا بریم فیزیوتراپی و اینا بخونیم؛ مهندس میشیم!!! پزشکی هم که بخوایم آزمونش جداست. چون اکثر بچه های تجربی علاقه به تحصیل در پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی و علوم آزمایشگاهی دارن و رشته های دیگرو کمتر می زنن (البته ژنتیک هم طرفدارای خودشو داره). به حرف هاشون که گوش کردم کاملا مطمئن شدم که همین فکرو پیش خودشون می کنن.

یا یه مثال دیگه اینکه تویه اینترنت بودم با یه پسری آشنا شدم که دیپلم انسانی داشت. می گفت نه ساله تویه شهر مانیل (در فیلیپین، یکی از کشورهایی که برو بچه های ایرونی خیلی برای تحصیل پزشکی اونجا میرن) داره پزشکی می خونه. شش سال پزشکی شو خونده و الان ترم آخر تخصص قلبه و آخر ترم میاد ایران که بره طرح و کارشو شروع کنه!

و نمونه های بسیار زیاد دیگه از مهاجرت رشته ای که روز به روز داره به تعدادش اضافه میشه. خود من چندتا تماس داشتم که راهنمایی می خواستن از ریاضی چجوری تجربی امتحان بدن یا برعکس! نمونه مهاجرت از رشته ریاضی به تجربی خیلی نمونه قدیمی یی نیست ولی مهاجرت از رشته های تجربی و انسانی به ریاضی نمونه ای یه که چند ساله مد شده و برای من خیلی جالبه.

به نظر شما چرا این اتفاق می افته؟ با این همه استعدادی که بعضا به علت راهنمایی اشتباه و ناقص مشاوران هدر میره چکار باید کرد؟ چجوری باید این استعدادها رو مدیریت کرد؟ آیا آموزش پرورش مقصر نیست که از اول درست در شناخت استعدادهای بچه ها بهشون کمک نمی کنه؟….

من هم نمی خوام این پست طولانی بشه و شما خسته بشید هم  می خوام نظرات شما رو بدونم و چند روز بعد جمع بندی نظرات شما رو با نظریات خودم در پست بعد بنویسم.  پس نظراتتونو لطفا بگید.